فقط رفت ... 1394/4/10
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک بدهد ...
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد ...
فقط رفت ...
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت: راحت شدم
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک بدهد ...
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد ...
فقط رفت ...
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت: راحت شدم
روزی از من پرسیدی بزرگترین آرزویت چیست؟
گفتم برآورده شدن آرزوی تو ...
اما ندانستم آرزوی تو جداشدن از من است
هوای بوی تنت را کرده ام میدانی ...
پیراهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است ...!!!
وقتـی حصـار غــربت مـن تنــگ می شود
هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شــود
از بس فرار کــرده ام از خویش خویشــتن
گاهی دلم برای خـــودم تنــگ می شــود
یه دیوونه ، تو دنیا هست که با فکر تو میخوابه
با فکر حس چشمایــــی که سادست امــا جذابــه
نفسهام ، عطر تو داره چه حسی تو تنت داری
که هر بار توی آغوشم یه عطر تازه میذاری
یه دیوونه ، تو دنیا هست که مرز عشق و رد کرده
که وقتی میره تو فکرت محاله ساده برگرده
خودت میدونی ، تو دنیا بدون تو هدر میشم
یه لحظه دور ازم باشیهزار سال پیرتر میشم
چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان
برگ هایی که روزی برای ارامش...
به سکوتشان پناه میبردیم!!!
به من نگو گلم ...!!!
من از سرنوشت گلبرگ های لای دفترت میترسم
وقتی دلتنگم بشقاب هارا نمیشکنم ...
شیشه هارا نمیشکنم ...
غرورم را نمیشکنم ...
دلت را نمیشکنم ...
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض بیچاره است
دلتنگ که باشی ...
از آسمان سنگ هم که ببارد باز جایش خالیست ...
باران که جای خود دارد ...!!!
کاش کسی یاد معلم ها میداد ...
اول مهر شغل پدر هارا نپرسند:
وقتی هنوز احترام به همه شغل هارا
و افتخار به همه پدر هارا یاد دانش آموزانشان نداده اند
حالا قصه چشمان یتیمی که نم میخورد بماند...!!!